یک واژه پرداز معمولی پس از اینکه پذیرفت به دیدن دختری در سوهو برود که آن شب در یک کافی شاپ با او آشنا شد، بدترین شب زندگی خود را می گذراند.

«اکسل فولی» (مورفی)، کارآگاه دیترویتی به بورلی هیلز لس آنجلس می رود تا قاتلان بهترین دوستش را بیابد و دستگیر کند...

«جوئل» ( کروز ) جوانی است صاف و ساده با آرزوهایی بزرگ برای آینده اش که با پدر ( پرایر ) و مادر ( کارول ) مصلحت اندیش و معقولش در حومه ی شیکاگو زندگی می کند. پدر و مادر به سفر می روند و «جوئل» شروع می کند به لذت بردن از تنهایی و آزادی اش در خانه ی شیک و خالی.

«کلرنس وورلی»، فروشنده ی خیر اما بی قابلیت با دختر ملیحی به نام «آلاباما» آشنا و دل باخته اش می شود. حتی وقتی «کلرنس» می فهمد که «آلاباما» در واقع از رئیسش پول گرفته تا با او رابطه برقرار کند، باز هم از عشق و علاقه اش به او کاسته نمی شود. «آلاباما» واقعا مایل است با «کلرنس» بماند ولی مطمئن است که رئیسش، «درکسل» از این ماجرا زیاد خوشحال نخواهد شد...

سه زن که از همسرانشان جدا شده اند، بعد از مرگ یکی از هم دوره ای های دانشگاه شان، دور هم جمع می شوند. آن ها تصمیم می گیرند با هم متحد شده و از شوهرانشان انتقام بگیرند...

جنگ خلیج فارس. در عملیات «توفان صحرا»، «ستوان ناتانیل سرلینگ» (واشینگتن)، فرمانده ی یک واحد ارتش امریکا، به خطا دستور نابودی تانکی را می دهد که در واقع تانکی «خودی» است و عده ای از سربازان هم وطنش، از جمله یکی از دوستان صمیمی اش کشته می شوند. فشار روحی این ماجرا، او را به نوش خواری و فروپاشی زندگی زناشویی اش می کشاند.